توضیحات
ترم سوم دوره جامع تاریخ فلسفه غرب
فلسفه معاصر
زیر نظر دکتر امیر مازیار
شرح دوره ترم سوم دوره جامع تاریخ فلسفه غرب
فلسفه آلمانی (پدیدارشناسی و هرمنوتیک)
این دوره به دو بخش تقسیم میشود: پدیدارشناسی و هرمنوتیک. هر بخش سه جلسه را به شرح زیر در بر خواهد گرفت:
جلسه اول: تکوین جنبش پدیدارشناسی در آلمان: زمینه ها، شاخهها و رویکردها
جلسه دوم: ایدههای بنیادی پدیدارشناسی هوسرل
جلسه سوم: میراث و میراثداران پدیدارشناسی هوسرل
جلسه چهارم: مروری بر سیر هرمنوتیک مدرن تا قرن بیستم
جلسه پنجم: هایدگر و هرمنوتیک دازاین
جلسه ششم: هرمنوتیک فلسفی گادامر
مکتب فرانکفورت
مکتب فرانکفورت یا انیستیتوی تحقیقات اجتماعی دانشگاه فرانکفورت در سال ۱۹۲۳ و در فاصله دو جنگ جهانی در آلمان شکل گرفت. اعضای این مکتب اغلب مارکسیستهایی بودند که متأثر از شکست انقلاب ۱۹۱۸-۱۹۱۹ آلمان و ظهور فاشیسم (۱۹۳۳-۱۹۴۵) به این مسئله مارکسیستی میاندیشیدند که چرا حرکت دیالکتیکی تاریخ به اوتوپیای کمونیسم نمیرسد و چطور میتوان با تأمل انتقادی بر تجارب ماخولیایی شکست، مقولات کلیدی مارکسیسم را مورد بازاندیشی قرار داد و بدین واسطه تفکر اتوپیایی را زنده نگه داشت.
فهم چگونگیِ ظهور فاشیسم و کارکرد آن و نحوه مقابله با آن روح حاکم بر اهالی مکتب فرانکفورت است. در این دوره، همین روح حاکم را دستمایه مواجهه با چند متفکر تأثیرگذار مکتب فرانکفورت قرار میدهیم. بین این متفکران در خصوص چیستیِ مختصات فاشیسم و بدبینی یا خوشبینی به امکان فائقآمدن بر آن، اختلافات قابل توجهی وجود دارد؛ با این همه، میتوان گفت درگیری با فاشیسم موضوع محوری است که آنها را به یکدیگر پیوند میزند. در این دوره مواجهه متفکران فرانکفورت با فاشیسم را از دو مسیر مختلف اما مرتبط با هم دنبال میکنیم. نخست نشان میدهیم چگونه آدورنو و بنیامین در تأملات زیباشناختی و قرائت خود از هنر خودآئین و هنر سیاسی میکوشند به ظهور فاشیسم و رویه های فاشیستی مکتوم در جامعه سرمایه داری پاسخ دهند و ردِ غیابِ اتوپیا را آشکار کنند. سپس مواجهه آنها با فاشیسم را از منظر نظریۀ سیاسی دنبال میکنیم.
جلسۀ اول:
میمسیس (تقلید یا محاکات)، جادو، و بازی:
ـ عقل ابزاری، میمسیس و بازنمایی در جادو
ـ «رانۀ بازی» در شیلر، فروید و بنیامین:
ـ سوژه و ابژه در تفکر نئوکانتی و میراث آن در تفکر آدورنو و بنیامین
جلسۀ دوم:
سوررئالیسم به روایت آدورنو و بنیامین:
ـ سوررئالیسم، آنارشی، و کمونیسم
ـ فاشیسم، ناخودآگاه جمعی، و تصاویر دیالکتیکی
جلسۀ سوم:
هنر خودآئین و تکثیرپذیری: هنر علیه فاشیسم
ـ هاله زدایی در هنر خودآئین و هنر سیاسی
ـ آدورنو و بنیامین دربارۀ عکاسی و فیلم
ـ مسئلۀ «تعهد» در هنر
جلسه چهارم:
اریک فروم؛ گریز از آزادی و ناسیونالیسم اقتدارگرایانه
– دشواریِ تابآوریِ آزادی منفی
– خودشیفتگی نژادی و نابودگریِ انسانی
– پناهگرفتن در سنگرِ ناسیونالیسم اقتدارگرا
جلسه پنجم:
فرانتس نویمان؛ فاشیسم سیاستِ معدومکردن است.
– بهیموت؛ نادولتِ فاشیسم
– فاشیسم، توطئه و ساختِ دشمن
– اضطراب اجتماعی و انضمامیت دروغین
جلسه ششم:
هربرت مارکوزه؛ فاشیسم همچون تکنوکراسی
– مسئله تمدن و انسان تکساحتی
– تکنولوژی تکنیک نیست؛ رستگاری دیالکتیکی
– تناقضِ فاشیسم؛ قانونگریزی و بیشقانونی
فلسفه تحلیلی
فلسفه تحلیلی نه مجموعه ای از آموزه هاست و نه محدود به موضوعاتی خاص، بلکه بیشتر نوعی روش پرداختن به مسائل است، اما در واقع نه یک روش واحد بلکه مجموعه ای از روش ها که با هم شباهت خانوادگی دارند و می توان تعداد آن روش ها را به تعداد فیلسوفانی که تحت این عنوان می گنجند دانست. بنابراین معرفی فلسفه تحلیلی به نحو تاریخی، غیر از اشاره به خاستگاه ها و زمینه ها، به دست دادن فهرستی از فیلسوفان است: فیلسوفان تحلیلی.
جلسه اول: خاستگاه ها و زمینه های پیدایش فلسفه تحلیلی.
مور: طغیان علیه ایدئالیسم و دفاع از فهم مشترک
فرگه و راسل: مبانی حساب و مطالعه ساختار منطقی زبان
جلسه دوم: پوزیتیویسم منطقی: کارنپ و همپل
جلسه سوم: ویتگنشتاینِ رساله و تحقیقات
جلسه چهارم: استراوسن و سول کریپکی
جلسه پنجم: آوستین و سرل
جلسه ششم: کواین و دیویدسن
معرفی کوتاه:
من برای این که بگویم فلسفه تحلیلی چیست نگاهی تاریخی خواهم انداخت به سرآغازهای این فلسفه در کارهای انقلابی فرگه در بنیادگذاری منطق نمادین جدید (ایجاد یک نظام منطق نمادین/صوری کامل برای استنتاج) و پروژه منطق گرایی او و اشاره می کنم به دیگر فیلسوفانی غیر از فرگه (راسل، ویتگنشتاین، کارنپ و کواین) که از ریاضیات و منطق به فلسفه حرکت کردند و تاثیری که این حرکت بر ماهیت فلسفه گذاشت.
شکست فیلسوفان سنتی در مطالعه مستقیم واقعیت، یا به عبارتی ناکامی فیلسوفان سنتی در تصوری که از مطالعه مستقیم واقعیت داشتند و این ناکامی در پاسخ های گاهی متناقض آنها به مسائل فلسفی خود را نشان می داد، بویژه در آرایی که ایدئالیست های مطلق بریتانیایی در مورد واقعیت اظهار می داشتند و این آراء در تضاد با فهم عرفی از واقعیت بود، فیلسوفانی را به مطالعه غیر مستقیم واقعیت از طریق مطالعه زبان سوق داد (چرخش زبانی). بنابراین مهمترین مسئله برای این فیلسوفان رابطه زبان و واقعیت شد: زبان چگونه با واقعیت مرتبط و متصل می شود و معنا داشتن/معناداری، ارجاع دهی و صادق بودن چگونه در خدمت این ارتباط و اتصال زبان با واقعیت قرار می گیرد؟ از این رو، مسئله معنا، مسئله ارجاع، و مسئله صدق به مسائل محوری فلسفه تبدیل شد.
سپس به مرحله اول فلسفه تحلیلی در کار پوزیتیویست های منطقی یا به تعبیر بهتر تجربه گرایان منطقی می پردازم و سه مولفه رویکرد کلی آنها یعنی تجربه گرایی، تقلیل گرایی و اولویت و تقدم زبان/فلسفه زبان را توضیح می دهم و به ویژگی های تعیین کننده این دوره اول می پردازم و نشان می دهم تلاش برای تخطئه و رد این ویژگی های تعیین کننده مرحله اول چگونه به تحول فلسفه تحلیلی در دوره دوم آن انجامید.
تفکیک گزاره های تحلیلی/ترکیبی که اساس تجربه گرایی منطقی بود و ماهیت فعالیت فلسفی را مشخص می کرد چگونه با نقد کواین در “دو حکم جزمی تجربه گرایی” مورد تردید جدی قرار گرفت و تفکیک گزاره های ناظر به واقع و ناظر به ارزش که دومین تفکیک اساسی تجربه گرایان منطقی بود با نقدهای جان سرل و دیگران مواجه شد و با نادیده گرفتن این تفکیک در کار جان روالز فلسفه تحلیلی از دایره تنگی که برای فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی تعیین کرده بود خارج شد. در این مرحله دوم همچنین به ویتگنشتاین در تحقیقات فلسفی و آرای آستین و سرل در فلسفه زبان اشاره می کنم و این که چگونه با نقد تقلیل گرایی تجربه گرایان منطقی که تقلیل گرایی شان فلسفه را فعالیتی مبناگرایانه تعریف کرده بود نگرش جدیدی به ماهیت فلسفه پدید آوردند و مرز فلسفه و علم را کمرنگ کردند. در تکمیل فلسفه زبان ویتگنشتاین، آستین و سرل به سهم و نقش کریپکی و استراسون هم خواهم پرداخت و تصویری از وضع کنونی فلسفه تحلیلی ترسیم خواهم کرد.
برخی منابع
– مجله ارغنون، شماره ۷ و ۸، فلسفه تحلیلی، پاییز و زمستان ۱۳۷۴
– جان سرل و برنارد ویلیامز، فلسفه تحلیلی، ترجمه محمد سعیدی مهر، انتشارات کتاب طه.
– جوزف سالرنو، گوتلوب فرگه، ترجمه محمد سعیدی مهر، انتشارات علمی و فرهنگی.
– ضیاء موحد، از ارسطو تا گودل، انتشارات هرمس.
– اورام استرول، فلسفه تحلیلی در قرن بیستم، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مرکز.
– هانس یوهان گلوک، فلسفه تحلیلی چیست؟، ترجمه یاسر خوشنویس، انتشارات ترجمان.
– مایکل دامت، خاستگاه های فلسفه تحلیلی، ترجمه عبدالله نیک سیرت، ویرایش یاسر خوشنویس، نشر حکمت.
– استوارت جی. شنکر، فلسفه علم، منطق و ریاضیات در قرن بیستم (تاریخ فلسفه غرب راتلج، ج. ۹)، ترجمه ابوالفضل حقیری، انتشارات حکمت.
– جان وی. کنفیلد، فلسفه معنا، معرفت و ارزش در قرن بیستم (تاریخ فلسفه غرب راتلج، ج. ۱۰)، ترجمه یاسر خوشنویس، انتشارات حکمت.
فلسفه فرانسوی (ساختارگرایی و پساساختارگرایی)
پرسش دربارۀ ساختارگرایی و پساساختارگرایی و تجمیع بسیاری از اندیشههای منتسب به این دو عنوان، ابهامات زیادی ایجاد کرده است. تمایل به دستهبندیهای سفت و سختِ مکتبی (که نویسندۀ این سطور چندان بدان وشبین نیست) موجب خلق نامها و مکاتبی شده است که در بسیاری اوقات گمراهکنندهاند تا راهنما. فروکاست تنوع و کثرت اندیشهها به فهرستی از ویژگیهای یک مکتب در غالب اوقات به نوعی سادهسازی بیخاصیت بدل میشود و مجموعهای نقد یا تایید بلاموضوع را ممکن میکند؛ بطوریکه با چسباندن برچسب یک مکتب به یک تفکر یا اندیشه میتوان مجموعهای نقد یا تایید کلیشهوار را به یک مکتب چسباند. برای مثال جبرگرایی و غیر تاریخی بودن را نثار ساختارگرایی کرد و یا سوژهمحوری و اراداهگرایی را نثار پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم. البته این سخن بدان معنا نیست که نمیتوان فصول مشترکی از اندیشهها را بیرون کشید و یک نظام نامگذاری مکتبی را طرح کرد. مسئله اینجا است که درگیر شدن در مکتبگرایی شاید برای نوشتن تاریخ اندیشه و وورد مقدماتی به مطالعه مفید باشد؛ اما برای دریافت پیچیدگیهای اندیشۀ متفکران ضروروتاً مفید نیست و چه بسا گمراهکننده نیز باشد. با این مقدمه، با رجوع به برخی متون سرنمون برای فهم ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی و برخی شرحها تلاش خواهیم کرد تصویری از این رویکرد در فضای علوم انسانی ارائه کنیم که تنها به قالب مقدمهای برای وارد شدن به مطالعه متون این حوزه خواهد بود. این مقدمه نه توانایی تشریح حجم وسیعی از زیرشاخههای این قلمرو وسیع را دارد و نه ادعایی در اینباره میتواند داشته باشد. لذا تنها خوانشی است بر چند محوری برای فهمی اولیه.
- جلسۀ اول و دوم: پیاژه
- جلسۀ سوم: اشتراوس
- جلسۀ چهارم و پنجم: آلتوسر
- جلسۀ ششم: فوکو
منابع
پیاژه، ژان (1373). مفاهیم بنیادین ساختارگرایی. ترجمۀ سید علی مرتضوی، ارغنون، شمارۀ 4.
اشتراوس، کلود لوی (1373). بررسی ساختاری اسطوره. ترجمۀ بهار مختاریان و فضلالله پاک نژاد، ارغنون، شمارۀ 4.
حیدری، آرش؛ نصیری، هدایت (1400). مسئلۀ آلتوسر. انتشارات تیسا، ویراست دوم. فصل پنجم: علیت و تعین چندبعدی.
فوکو، میشل (1389). حلقههای تور قدرت. ترجمۀ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. در کتاب: تئاتر فلسفه، صص 203-177.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.