توضیحات
کتاب باستانگرایی در هنر قاجار | نوشته دکتر علی اصغر میرزاییمهر | انتشارات پیکره
بخشی از “سرآغاز” کتاب:
“باستانگرایی (Archaism) را «علاقه به شناخت و احتمالاً احیای برخی یا تمامی ارزشهای موجود در گذشتههای درخشان» تعریف کردهاند. آنگاه که از باستانگرایی در سپهر فرهنگی ایران سخن به میان میآید غالبا مقصود از «گذشته درخشان» مقطع قبل از اسلام است.
امروزه باور غالب در میان اهل بینش چنین است که پدیده باستانگرایی توسط طیف معدودی از روشنفکران سکولار و ملیگرا مقارن با انقلاب مشروطیت در ایران پدیدار شده است و پس از انتقال قدرت از قاجار به پهلوی، رضا شاه از آن به عنوان حربهای در برابر مذهب بهره برده پس باستانگرایی و باستان گرایان را بر میکشد و آن را سرلوحه سیاستهای فرهنگی دولتش قرار میدهد.جلوهها و نمودهای عینی باستانگرایی را نیز در انتخاب نام خانوادگی پهلوی برای خاندان سلطنت، دعوت از باستانشناسان نام آور جهانی و توسعه علم باستان شناسی با تاکید بر مطالعه آثار قبل از اسلام، تغییر تقویم رسمی کشور از هجری قمری به شمسی، توجه ویژه به اندیشههای زرتشتی و زرتشتیان به عنوان فرزندان راستین ایران زمین میتوان مشاهده کرد.
پهلوی دوم نیز به پیروی از پدر با برپایی جشنهای ۲۵۰۰ ساله و تغییر مجدد تقویم هجری شمسی به شاهنشاهی – که مبدا آن تاجگذاری کوروش هخامنشی بود – انتخاب لقب آریامهر برای خویش و… سویههای دیگری از آن را بازتاب میدهد.
اما یافتههای این کتاب که تکیه بر قرائن فرهنگی و مصداقهای هنری دارد از اساس منظری متفاوت را در برابر خواننده گرامی میگشاید. این یافتهها نه تنها پیدایش باستانگرایی را حدود ۱۵۰ سال عقبتر میبرد – یعنی به اوایل دوره قاجار میرساند – بلکه حوزه آن را نه سیاست بلکه در ساحت هنر جستجو و اثبات میکند. کتاب در دو بخش کلی تنظیم شده است؛ بخش نخست که سه فصل آغازین را در بر میگیرد به تحلیل بسترهای فرهنگی پیدایش و بالندگی باستانگرایی در دربار قاجار – به ویژه سالهای سلطنت فتحعلی شاه – اشاره دارد و بخش بخش دوم پژواک گسترده باستانگرایی را در هنرهایی نظیر نقاشی، نقشبرجسته سازی، معماری و شعر و ادبیات بررسی میکند. فصل پایانی نیز به سرنوشت باستانگرایی در نیمه دوم عهد قاجاریه و چگونگی دگردیسی تدریجی آن از حوزه هنر به حوزه سیاست در ابتدای دوره پهلوی میپردازد …”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.