توضیحات
فلسفه فرانسوی (ساختارگرایی و پساساختارگرایی)
دپارتمان فلسفه آکادمی شمسه
مدرس : دکتر آرش حیدری
سوابق تحصیلی و پژوهشی:
آرش حیدری دانشآموختۀ دکتری جامعهشناسی فرهنگی از دانشگاه علامه طباطبایی , عضو هیئت علمی دانشگاه علم و فرهنگ در گروه مطالعات فرهنگی است. علاقۀ پژوهشی او تاریخِ معاصر ایران با منظری تبارشناسانه است.
او مهمترین اثر خود را کتاب «واژگونهخوانی استبداد ایرانی» میداند که تلاشی است برای مواجهه با نظریۀ استبداد ایرانی و تبارشناسی آن به میانجیِ وبا و قحطیهای ویرانگر. برخی از کتابهایی که از او و با همکاری با دیگران منتشر شدهاند عبارتند از: کهریزک (برون درون تهران)، مسئلۀ آلتوسر، برآمدن ژانر خلقیات در ایران ، مسئلۀ علم و علم انسانی در دارالفنون عصر ناصری، 《موزه پایین شهر و تماشاچیانش》.
برخی از مهمترین مقالات او نیز عبارتند از:« تصویر چند وجهی غرب در نخستین سفرنامههای ایرانیان»، «مسئلهمند شدن جوانی: مطالعهای تاریخی دربارۀ رؤیتپذیر شدن جوانی در ایران معاصر»، «روانشناسی، حکومتمندی و نولیبرالیسم». سایر فعالیتهای فکری و پژوهشی او در قالب ارائۀ دورهها و درسگفتارهایی پیرامون نظریههای اجتماعی است. وی در این دورهها تلاش دارد که خوانشی از نظریههای اجتماعی ارائه دهد که در خدمت منطقی تبارشناسانه باشد. او از چشماندازی تاریخی و تبارشناسانه برای فهمِ تاریخمندِ پدیدههای اجتماعی و امر هنری دفاع میکند و دورهها و درسگفتارهایش را در این چارچوب تعریف میکند.
شرح دوره :
پرسش دربارۀ ساختارگرایی و پساساختارگرایی و تجمیع بسیاری از اندیشههای منتسب به این دو عنوان، ابهامات زیادی ایجاد کرده است. تمایل به دستهبندیهای سفت و سختِ مکتبی (که نویسندۀ این سطور چندان بدان خوشبین نیست) موجب خلق نامها و مکاتبی شده است که در بسیاری اوقات گمراهکنندهاند تا راهنما. فروکاست تنوع و کثرت اندیشهها به فهرستی از ویژگیهای یک مکتب در غالب اوقات به نوعی سادهسازی بیخاصیت بدل میشود و مجموعهای نقد یا تایید بلاموضوع را ممکن میکند؛ بطوریکه با چسباندن برچسب یک مکتب به یک تفکر یا اندیشه میتوان مجموعهای نقد یا تایید کلیشهوار را به یک مکتب چسباند. برای مثال جبرگرایی و غیر تاریخی بودن را نثار ساختارگرایی کرد و یا سوژهمحوری و اراداهگرایی را نثار پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم. البته این سخن بدان معنا نیست که نمیتوان فصول مشترکی از اندیشهها را بیرون کشید و یک نظام نامگذاری مکتبی را طرح کرد. مسئله اینجا است که درگیر شدن در مکتبگرایی شاید برای نوشتن تاریخ اندیشه و وورد مقدماتی به مطالعه مفید باشد؛ اما برای دریافت پیچیدگیهای اندیشۀ متفکران ضروروتاً مفید نیست و چه بسا گمراهکننده نیز باشد. با این مقدمه، با رجوع به برخی متون سرنمون برای فهم ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی و برخی شرحها تلاش خواهیم کرد تصویری از این رویکرد در فضای علوم انسانی ارائه کنیم که تنها به قالب مقدمهای برای وارد شدن به مطالعه متون این حوزه خواهد بود. این مقدمه نه توانایی تشریح حجم وسیعی از زیرشاخههای این قلمرو وسیع را دارد و نه ادعایی در اینباره میتواند داشته باشد. لذا تنها خوانشی است بر چند محوری برای فهمی اولیه.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.